تقوا (عرفان)در سخنان صوفیان و عارفان، تقوا از مقامات عرفانی است و در نسبت با دو مفهوم مهم ورع و قلب معنا مییابد. فهرست مندرجات۲ - تقوا از نظر صوفیان گذشته ۳ - تقوا از نظر عارفان ۴ - رابطه عقل و تقوا ۵ - رابطه تقوا و علم ۶ - تقوا از نظر عرفا و تصوف ۷ - ویژگیهای سخنان صوفیان و عارفان در باب تقوا ۸ - مراتب تقوا ۹ - انواع تقوا ۱۰ - باطن تقوا ۱۱ - سخنان تأویل گونهای در باب تقوا ۱۲ - فهرست منابع ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - تقوا و ورعوَرَع به معنای دوری از شبهات، در سخنان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم و ائمه علیهمالسلام به حوزه معنایی تقوا وارد شده است. در مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، منسوب به امام صادق علیهالسلام، نیز تقوا به معنای دوری از شبهات آمده است. [۱]
جعفر بن محمد (ع)، امام ششم، ج۱، ص۳۶۸، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة: در تزکیه نفس و حقایق و معارف الهی، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، تهران ۱۳۶۰ ش.
شاید از همین روست که حکیم تِرمِذی (متوفی ۲۹۶) در تفسیر کلمه حَذَر (معنای لفظی تقوا) میگوید: «برحذر بودن تا آنجا که انسان از آنچه زیان آور نیست دست بدارد، از بیم آنکه مبادا زیان آور باشد» و تقوا را به «وقایة القلب و الورع» نیز تعریف میکند [۲]
پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص ۲۴۶، ترجمة اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ ش .
در پارهای از منابع مهم عرفانی، به جای مبحث تقوا، باب ورع آمده و گاه ذیل آن به تقوا نیز اشاره شده است. ظاهراً حلقه مفقوده این سیرِ مفهومی را باید در احادیثی جُست که تقوا را ورع معنا کرده اند.۲ - تقوا از نظر صوفیان گذشتهمضمون ورع به منزله یکی از مؤلفههای اصلی تقوا، در سخنان صوفیه مکرر آمده است. در اغلب منابع عرفانی نیز تقوا همواره در کنار ورع ذکر شده است. برخی منابع، مانند رسالة القشیریه، [۳]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۴، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
تقوا را قبل از ورع و برخی دیگر، مانند التصفیة فی احوال المتصوفة، [۴]
منصور بن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، ج۱، ص۹۵، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
آن را پس از ورع ذکر کرده اند. در میان صوفیان متقدم، حارث محاسبی (متوفی ۲۴۳) در الرعایة لحقوق اللّه [۵]
حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه،ص۳۵، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
اگرچه اصلِ تقوا را خوف و حذر از خداوند و ظهور این خوف و حذر را در انجام دادن فرایض و ترک منهیات میداند، ورع را جزو تقوا یا از نشانههای آن میشمارد [۶]
حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه، ص ۳۹ـ۴۰، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
و در بیانی دیگر [۷]
حارث محاسبی، الوصایا،ص ۶۵، چاپ عبدالقادر احمدعطا، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
تصفیه قلب از مکاره خداوند را ذیل معنای تقوا میآورد. ابوعبدالرحمان سُلَمی (متوفی ۴۱۲) تقوا را به باز ایستادن از شبهات تعریف میکند. [۸]
محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۱، ص۴۷۸، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
ابوالقاسم قشیری (متوفی ۴۶۵) نیز [۹]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
از ابوحفص حداد نیشابوری نقل میکند که تقوا فقط در حلال محض است. محمد بن یوسف گیسودراز (متوفی ۸۲۵) در شرح این عبارت گفته است : «تقوا که صوفیان کنند از حلال محض باشد، اما تقوا که از حرام کنند، آن کار هرکسی است». [۱۰]
محمد بن یوسف گیسودراز، شرح رساله قشیریه، ج۱، ص۴۵۰، چاپ سنگی (حیدرآباد دکن ۱۳۶۱).
غزالی [۱۱]
محمد بن محمد غزالی، منهاج العابدین، ج۱، ص۶۰، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
پس از ذکر آرای دیگران در معنای تقوا، میگوید که تقوا اجتناب از «فضول حلال» (حلال غیرضروری) است و این سخن خود را به حدیث مشهور نبوی مستند میکند که متقین امری را که اِشکالی در آن نیست، از ترس آنکه مبادا اشکالی داشته باشد، ترک میکنند. در ادامه همین طرز تلقی، عبدالرزاق کاشی (متوفی ۷۳۶) ورع را تکمیل کننده تقوا میداند. [۱۲]
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش.
همچنین گفتهاند که علامت تقوا، ورع است و علامت ورع، باز ایستادن از شبهات میباشد. [۱۳]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۱۹۳، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
[۱۴]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۳۸۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.
ابن عربی نیز در فتوحات مکیـّه ورع و تقوا را در کنار هم آورده است. [۱۵]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۳، ص۱۹۷، بیروت: دارصادر، (بی تا).
حکایتهایی که در منابع صوفیه از سخت گیری اهل تقوا بر خویش آمده است، بیانگر همین معناست. گفتهاند بایزید لباس شسته خویش را بر دیوار دیگران پهن نکرد و گفت نمیتوان بر دیوار مردم میخ زد و بر درخت نینداخت از ترس اینکه مبادا شاخههای آن بشکند و بر زمین علفزار نیز پهن نکرد که غذای چارپایان است مبادا از ایشان پوشیده شود و لباس را بر پشت خویش انداخت و در آفتاب ایستاد تا خشک شد. [۱۶]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۷، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
ابوحنیفه نیز در پاسخ به کسی که از مغایرت سهل گیری فتوای فقهی او با احتیاط و سخت گیری اش نسبت به خویش تعجب کرده بود، میگوید: «آن فتواست و این تقوا». [۱۷]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۲۴۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۸]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۷ـ ۱۰۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۳ - تقوا از نظر عارفاننزد عارفان، تقوا با قلب، به منزله مهمترین تجلیگاه حق و وسیله شناختنِ حق، ربطی وثیق دارد. توجه و تأکید عارفان به اهمیت قلب در کسب تقوا، به اشارات قرآن و سخنان پیامبر اکرم باز میگردد. حکیم ترمذی [۱۹]
محمد بن علی حکیم ترمذی، بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفوائد و اللُّب، ج۱، ص۴۶، چاپ نقولا هیر، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
[۲۰]
محمد بن علی حکیم ترمذی، بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفوائد و اللُّب، ج۱، ص۷۰، چاپ نقولا هیر، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
میگوید قلب معدن تقواست، و اصل تقوا را در قلب میداند که همانا تقوا از شک و شرک و کفر و نفاق و ریاست. [۲۱]
محمد بن علی حکیم ترمذی، بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفوائد و اللُّب، ج۱، ص۷۱، چاپ نقولا هیر، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
غزالی [۲۲]
محمد بن محمد غزالی، منهاج العابدین، ج۱، ص۵۹، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
نیز در بیان معانی سه گانه تقوا در قرآن، سومین معنای تقوا ــ و به اعتباری حقیقت آن ــ را پاک کردن قلب از گناهان میداند. عزیزالدین نَسَفی (متوفی قرن هفتم) تقوا را پاک کردن لوح دل از دوستی مال و جاه و لذات و شهوات معنا کرده است. [۲۳]
عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، ج۱، ص۱۷۵، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
به گفته عبدالرزاق کاشی، طهارت قلب از آمیختن با غیر حق، مرتبه تقوای منتهیان است، [۲۴]
عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج۱، ص۳۴۰، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
لذا متقی پیوسته باید با قلب خویش خدا را حاضر و ناظر ببیند. [۲۵]
محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۵۱، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
امام خمینی تقوا را در نگاه عرفانی، حفظ نفس از مخالفت حق و محافظت آن بر حدود الهی میداند و حقیقت و باطن تقوا را ترک انانیت و خودخواهی و مقدمه سلوک الی الله میداند و تا انسان به مرحله تقوای الهی نرسد، نماز او سبب قرب و ارتقاء وجودی، نخواهد شد. طبق آیه «انّ اکرمکم عندالله اتقاکم [۲۹]
حجرات، ۱۳.
» ملاک امتیاز انسانها تقوای الهی است. سبب و منشا تقوا، ایمان به خدا و معرفت و یقین به آثار گناه و ثواب و عقاب اخروی میباشد؛ هرچه یقین بیشتر باشد پرهیز از گناه و تقوای الهی قویتر خواهد بود. از جمله اثر تقوا پاک شدن نفس از ظلمتهای نفسی، تقویت اراده، قبولی عبادت، ضامن حفظ اعتقادات و رمز پیروزی ملتها و غلبه بر مشکلات میباشد. ایشان قبول عبادت را از مهمترین آثار تقوا شمرده، معتقد است تقوای باطن که طهارت نفس از اخلاق ناپسند است از شرایط صحت نماز اهل باطن است و انسان تا به مرتبه تقوا و ایمان نرسد، نمازش هویت ارتقائی ندارد. امام خمینی در بیان مراتب تقوا با توجه به لایههای بطونی انسان برای تقوا چند مرتبه قائل میشود از جمله: ۱- تقوای ظاهری ۲- تقوای باطن که پرهیز از افراط و تفریط و تجاوز از حد اعتدال است ۳- تقوای قلب، که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق تعالی است. [۳۷]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۲۷۷.
کسی که به تمام مراتب تقوا میرسد، دین، عقل، روح، قلب و تمام قوای ظاهری و باطنیاش سالم میماند و دشمنیها از باطنش ریشه کن میشود.۴ - رابطه عقل و تقواعقل نیز در نظر عرفا با تقوا وابسته است؛ تقوا عقل را در کشف حقیقت یاری میکند، همانطور که پرداختن به هواهای نفس ممکن است حجابی بر دیده حقیقت بین انسان بیفکند. در مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة [۳۹]
جعفر بن محمد (ع)، امام ششم، ج۱، ص۱۶۰، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة: در تزکیه نفس و حقایق و معارف الهی، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، تهران ۱۳۶۰ ش.
آمده است : «الهوی ' عدوّ العقل». مولوی نیز [۴۰]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، بر اساس نسخه قونیه،ج ۱، دفتر سوم، بیت ۱۸۳۱، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش
به اثر تقوا در «بستن دست هوی '» و «گشودن دست عقل» اشاره کرده است.۵ - رابطه تقوا و علممفهوم دیگری که در عرفان گاه در کنار تقوا آمده، علم است. در نظام عرفانی ابن عربی، که از حیث نظریه پردازی مابعدطبیعی موقعیت ممتازی در عرفان اسلامی دارد، تقوا با علم نسبت ویژهای دارد. ابن عربی [۴۱]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۱، ص۵۷۶، بیروت: دارصادر، (بی تا).
علم را به دو دسته موهوبی و اکتسابی تقسیم میکند و معتقد است که علوم اکتسابی از طریق تقوا و عمل صالح به دست میآیند. او با استناد به آیه «اِنْ تَتَّقوااللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً» (اگر از خدا پروا بدارید، برای شما (نیروی) تشخیص (حق از باطل) قرار میدهد؛ نظر اکثر مردم را که میپندارند علوم حاصل از تقوا موهوبی اند، رد میکند، [۴۳]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۱، ص۲۵۴، بیروت: دارصادر، (بی تا).
اما دست کم در دو جای دیگر [۴۴]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۱، ص۶۳۱، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۴۵]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۲، ص۵۹۴، بیروت: دارصادر، (بی تا).
علم موهوبی را نتیجه تقوا میداند که این امر فهم رأی نهایی او را در باب این موضوع دشوار ساخته است.۶ - تقوا از نظر عرفا و تصوفدر عرفان و تصوف، تقوا از مقدمات سلوک است. حارث محاسبی [۴۶]
حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه،ص ۳۷، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا)
تقوا را «اول منزل عابدان»، عمادالدین اسنوی [۴۷]
محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۵۰، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
تقوا را نخستین صفت اولیای خدا، و نجم الدین رازی [۴۸]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۵۸ـ۲۵۹، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش.
آن را پنجمین صفت از صفات مرید و شرط پیوستن او به شیخ دانسته است. به گفته نجم الدین مرید باید پرهیزگار و ترسنده باشد و در لقمه و لباس احتیاط کند (البته مبالغه در احتیاط که به وسواس میانجامد نیز مذموم است) و حتی به امور مباح نیز بسیار نپردازد و در همه احوال، اشارت «دَع ما یُریبُکَ الی ما لا یُریبُک» (امر بی شبهه را برگیر و دست از امور شبهه ناک بدار) را پیش چشم داشته باشد.۷ - ویژگیهای سخنان صوفیان و عارفان در باب تقوااز ویژگیهای سخنان صوفیان و عارفان در باب تقوا، اهتمام برای رسوخ در معنا و رسیدن به اصل یا حقیقت تقواست. مُستَملی بخاری در شرح التعرف [۴۹]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص ۱۲۷۵، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
میگوید که اصل تقوا، ترسیدن و پرهیز کردن است و البته هر دو اینها به یک معنا باز میگردد، زیرا «هرکس از کسی بترسد، از خلاف او... حذر کند». او چنین شرح میدهد که خوف، یا از عقاب خداوند یا از فراق او است. نشان خوف از عقاب آن است که انسان اوامر و نواهی خداوند را رعایت کند تا مستوجب عقاب او نگردد و نشان خوف از فراق آن است که از غیر خداوند بپرهیزد تا از او جدا نماند، زیرا به مقداری که انسان به غیرحق میل میکند، از حق دور میشود [۵۰]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص ۱۲۷۶، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
. خواجه عبداللّه انصاری نیز تقوا را ترس و پرهیز دائم میداند. [۵۱]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۳۱۷، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
غزالی [۵۲]
محمد بن محمد غزالی، منهاج العابدین، ج۱، ص۶۰، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
معنایی را که علما برای تقوا گفته اند، با معنایی که در احادیث نبوی آمده است، جمع کرده میگوید که تقوا دوری کردن از هر آن چیزی است که برای دین انسان مضر باشد، مثل بیماری که باید از هرگونه خوردنی یا نوشیدنی مضر اجتناب کند. این تمثیل را خواجه نصیرالدین طوسی [۵۳]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۰، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
نیز آورده است. این تمثیل از ارتباط حقیقی، و نه اعتباری، میان اوامر و نواهی خداوند و قرب و بعد (یا پاداش و عقاب) حکایت میکند.۸ - مراتب تقوادر متون عرفانی بوفور، حتی بیش از احادیث، مراتب و درجات تقوا ذکر شده است. این مرتبه بندی، به نحو ساده و ابتدایی، در میان صوفیان متقدم وجود داشته است. ایشان اهتمام میکردند مراتب تقوا را از قرآن کریم به دست آورند. شاید بهترین نمونه در این باره قول ابن عطا در تفسیر این دو آیه باشد: «فَاتَّقوا اللّه ما استَطَعتُم» (پس تا میتوانید از خدا پروا بدارید) و «اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» (از خدا آنگونه که حقِ پروا کردن از اوست، پروا بدارید؛. به گفته وی، نخستین آیه وصف کسی است که به پاداش نیک خداوند خشنود است، اما روی سخن دومین آیه با کسی است که از خداوند جز او را نمیخواهد. [۵۶]
ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، ج۱، ص۱۶۳، در نصوص صوفیه غیرمنشوره، چاپ پل نویا، بیروت: دارالمشرق، ۱۹۷۳.
در حیاة القلوب عمادالدین اسنوی درجات تقوا اینگونه آمده است: تقوا از شرک (تقوای عامه)، تقوا از معاصی (تقوای خاصه)، تقوا از شبهات (تقوای خاصة الخاصه)، تقوا از توسل به افعال (تقوای اولیا) و تقوا از خدا به خدا [۵۷]
محمدبن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص ۲۵۰، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
[۵۸]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، ج۱، ص۱۰۵، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۵۹]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، ج۱، ص۱۰۸، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۶۰]
منصور بن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، ج۱، ص۹۶، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۶۱]
ج ۱، عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۶۲]
عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۱، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
[۶۳]
شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۸۸، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
مراتب تقوا درنظر ابن عربی، متناظر با معنای آن نزد وی، به چارچوب مفهومی این نظام عرفانی نزدیک میشود: تقوای عام، پرهیز از مناهی است و تقوای خاص، پرهیز از اینکه اعمالشان را به خویش نسبت دهند و تقوای اخص، آن است که در کنار وجود حق از وجود غیر سخن نگویند [۶۴]
محمد بن محمدپارسا، شرح فصوص الحکم،ص ۱۸۲ـ۱۸۳، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران ۱۳۶۶ ش.
۹ - انواع تقوابرای تقوا انواعی نیز ذکر شده است: تقوای زبان که پرداختن به ذکر پروردگار و رها کردن مدح غیر اوست؛ تقوای ارکان که ترجیح اطاعت از خداوند بر خدمت هرچه فناپذیر است؛ تقوای جَنان که اختیار کردن محبت حق است بر دل بستن به هر آنچه و هر آنکه زوال یابنده است. [۶۵]
حسین بن حسن کمال الدین خوارزمی، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ج۱، ص۱۳۵، چاپ مهدی درخشان، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۰ - باطن تقوااز مضامین مکرر در سخنان صوفیان و عارفان، تفکیک ظاهر و باطن تقواست و مراد ایشان از این تفکیک، گرداندن توجه به باطن آن است. در یکی از قدیمترین متون صوفیه آمده است که ظاهر تقوا، حفظ حدود الاهی است و باطن آن، نیت و اخلاص میباشد. [۶۶]
ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، ج۱، ص۱۲۱، در نصوص صوفیه غیرمنشوره، چاپ پل نویا، بیروت: دارالمشرق، ۱۹۷۳.
این سخن با همین عبارات در منابع بعدی تکرار شده است. [۶۷]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۶۸]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۹۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۶۹]
محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۴۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
همچنین به گفته پل نویا، در تفسیر مُقاتِل بن سلیمان (متوفی ۱۵۰) تقوا در عبارت «اتقوا اللّه» به «اخلاص» ترجمه شده است. [۷۰]
پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی،ص ۳۳ ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ ش .
[۷۱]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۷۹، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
تقوا نزد عارفان در استعلاییترین حالت، به معنای اتّقا (حذر کردن) از غیر خداست، درست بر خلاف صورتِ ظاهر آن (اتقوا اللّه)، و نیز دوری از هر آنچه سالک را از خدا دور میکند، به این معنا که دل او با غیر حق خوش نشود و آرام نگیرد. [۷۲]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۷۶، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
[۷۳]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۵، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۷۴]
محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۲۴۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
مستملی بخاری [۷۵]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۷۵ـ۱۲۷۷، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
شرح دقیق این نکته را آورده و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم را که به او امر شده بود «ولاتَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ...» (دیدگان خود را (به نعمتهای دنیوی) مدوز؛ صاحب چنین مقامی دانسته است. تقوای پیامبر چنان بود که در دو عالم با هیچ چیز آرام نگرفت، تا اینکه در وصف او آمد «مازاغَ البَصَر وَ ماطَغی '» (دیده (اش) منحرف نگشت و (از حد) در نگذشت؛. ابوسعید ابوالخیر گفته است که تقوا پرهیز کردن از خویشتن خویش است. [۷۸]
محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، ج۱، ص۲۸۶، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۱ - سخنان تأویل گونهای در باب تقواگاه نیز سخنان تأویل گونه ای در باب تقوا گفته شده است، از جمله این سخن ابن عربی که تقوا اتخاذ خداوند است به منزله سپری که مانع از تأثیر اسباب در قلب آدمی شود، تا مبادا انسان به اسباب و علل تکیه و اعتماد کند. [۷۹]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۴، ص۴۵۸، بیروت: دارصادر، (بی تا).
روزبهان بَقْلی نیز تقوا را «تجرید سرّ» میداند. [۸۰]
ابن عربی، الفتوحات المکیّة، ج۴، ص۳۰، بیروت: دارصادر، (بی تا).
نزد صوفیه، تقوا آن است که «در هر حال که باشی به حق ناظر باشی نه به حال» [۸۱]
اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۷۷، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش.
همچنانکه در تفسیری منسوب به امام جعفر صادق علیهالسلام آمده است که هرکس از گناهان تقوا پیشه کند، مأوایش بهشت آسوده و پرنعمت است و هرکس از خداوند تقوا بورزد، حجابها و پردهها از پیش رویش کنار میرود چنانکه حق را در تمام احوال مشاهده میکند. [۸۲]
محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، ج۱، ص۵۹، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
همچنین گفتهاند که تقوا یعنی پرهیز از دنیا و عقبا و ماسوی اللّه. [۸۳]
شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
ترکیب متناقض نمای «تقوا از تقوا»، بیانگر شیوه سلبی رایج در میان صوفیه برای رسیدن به درجهای از اخلاص است که سالک حتی به مقام و مرتبه خویش التفات نکند و تنها به حق ناظر باشد نه به حال یا مقام؛ از همین رو، ابوبکر واسطی گفته است که تقوا آن است که انسان از تقوای خویش، یعنی از رؤیت آن، متقی باشد. [۸۴]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۰۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۸۵]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۴۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۸۶]
احمد نقشبندی خالدی، جامع الاصول، ج۲، ص۳۷۶، ج ۲: الطرق الصوفیة، چاپ ادیب نصراللّه، بیروت ۱۹۹۷.
مشابه این ترکیب است تعابیر «توبه از توبه» و «ترکِ ترک».۱۲ - فهرست منابع(۱) شمس الدین ابراهیم ابرقوهی، مجمع البحرین، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش. (۲) ابن عربی، الفتوحات المکیّة، بیروت: دارصادر، (بی تا). (۳) ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، در نصوص صوفیه غیرمنشوره، چاپ پل نویا، بیروت: دارالمشرق، ۱۹۷۳. (۴) محمد بن حسن اسنوی، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا). (۵) عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۶) محمد بن محمدپارسا، شرح فصوص الحکم، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران ۱۳۶۶ ش. (۷) جعفر بن محمد (ع)، امام ششم، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة: در تزکیه نفس و حقایق و معارف الهی، ترجمه و شرح حسن مصطفوی، تهران ۱۳۶۰ ش. (۸) حارث محاسبی، الرعایة لحقوق اللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا). (۹) حارث محاسبی، الوصایا، چاپ عبدالقادر احمدعطا، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶. (۱۰) محمد بن علی حکیم ترمذی، بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفوائد و اللُّب، چاپ نقولا هیر، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. (۱۱) روزبهان بقلی، کتاب مشرب الارواح و هو المشهور بهزار و یک مقام (بِألفِ مقامٍ و مقامٍ)، چاپ نظیف محرم خواجه، استانبول ۱۹۷۳. (۱۲) محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶. (۱۳) محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش. (۱۴) منصور بن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۱۵) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش. (۱۶) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج ۱، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶. (۱۷) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش. (۱۸) محمد بن محمد غزالی، منهاج العابدین، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. (۱۹) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۲۰) حسین بن حسن کمال الدین خوارزمی، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، چاپ مهدی درخشان، تهران ۱۳۶۰ ش. (۲۱) محمد بن یوسف گیسودراز، شرح رسالة قشیریه، چاپ سنگی (حیدرآباد دکن ۱۳۶۱). (۲۲) محمد بن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ ش. (۲۳) اسماعیل بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۶ ش. (۲۴) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، بر اساس نسخه قونیه، چاپ عبدالکریم سروش، تهران ۱۳۷۸ ش. (۲۵) عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش. (۲۶) عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش. (۲۷) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد (۱۳۵۷ ش). (۲۸) احمد نقشبندی خالدی، جامع الاصول، ج ۲: الطرق الصوفیة، چاپ ادیب نصراللّه، بیروت ۱۹۹۷. (۲۹) پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ ش ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقوای عرفانی»، شماره۳۷۵۶. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی ردههای این صفحه : اصطلاحات عرفانی | تقوا | دیدگاه های اخلاقی امام خمینی | عرفان | مقالات دانشنامه جهان اسلام
|